علاقهمندي ها
تشنه...
92/6/21
+
از اون کليپ هايي دل آدم رو ميلرزونه
دكتررحمت سخني Dr.Rah
89/4/31
كوثرانه
89/4/28
+
اي خداي فاطمه! حيا و عفاف را سيره دختران و زنانمان کن و آنان را از شر طوفان مسمومي که به همت دشمنان و مساعدت دوستان برخاسته است، محافظت بفرما.(سيد مهدي شجاعي)

اويس.
89/3/23
چرا بپزن از گرما؟ من كه معامله عاشقي مي كنم. تازه اين سياهي اصلا هم دلگير نيست. به نظرم عاشقانه ترين واكنشه در عشق بازي با خدا. سياهي چادر من به خاطر غم و عزاي فاطمه ( س) است تا آخرين لحظات عمرم.
خدايش ما كه پسريم باتي شرت هم از گرما رنج مي كشيم ولي كساني كه به خاطر احكام الهي چادر سر ميكنن اجرش پيش خدا محفوظه@اينجوري فكر كني كمتر اذيت ميشي
من عكس رو فقط به خاطر محجبه بودن خانم ها نذاشتم دلايل ديگه هم داشت...مثل اينكه چادر برخلاف عقيده بعضي ها اصلا دست و پاگير نيست و اتفاقا باعث ازاديه...حتي ميشه باهاش رفت جنگيد...فكر نكنم عكس دلگير باشه ..هست؟؟؟...به نظرم به خانمها انرژي مثبت هم ميده... .
+
اگر ما را محاصره اقتصادي کنند، فرزند رمضانيم و اگر ما را محاصره نظامي کنند، فرزند عاشوراييم. (امام روح الله).
كوثرانه
89/3/21
اويس.
89/3/7
+
دوستي در مطلبي كه من تحت عنوان حمايت موسوي از بمبگذاران و حمله به حكم اعدام عاملين بمب گذاري حسينيه شيراز در وبلاگم نوشتم و ايشان از شاهدان عيني انفجار حسينيه بوده،كامنت پرسوزي گذاشته اند كه بد نيست شما هم بخونيد.(عين کامنت بدون تغيير و عكس عرفان وعليرضا انتظامي.دوبرادر شهيد حسينيه)

مرصاد
89/3/5
سلام دوست عزيز....خيلي وبلاگ پرمحتوا و غني داري......واقعا ممنون از شما ...مرسي كه به من سر زدين....من يكي از اون صدها نفري بودم كه اون شب تو حسينه رهپويان وصال تو مجلس عزاداري سرور و سالار شهيدان كربلا......كربلايي رو به چشم ديدم......ديدم چطور تن كوچولوي عرفان و عليرضا انتظامي پاره پاره شد و گوشت اونها به سقف چسبيد......بوي خون....باروت....
همراه شده بود با ناله و فرياد و ضجه و تكبير و فرياد مرگ بر منافق.........نميدونم شايد من لياقت شهادت رو نداشتم شايد اون لحظه اي كه سيد انجوي دعاي اخر و و شهادتو ميخوند امين مو. يا بلند نگفتم يا از ته قلبم.......ولي 14تا از بهترين بچه هاي اين شهرو از دست داديم....خيلي ها مجروح و جانباز شدن........يكي از نزديكترين كسام هم تو اين انفجار. دست و قسمتهايي از بدنشو از دست داد
عليرضا بنياني جانباز70 درصد اين قضيه جز كسايي بود كه تموم بدنش رو شايد از دست داده بود جاي سالم توي بدنش نمونده بود...دست چپش از بالاي ارنج و بازو قطع شد.وضعيت فوق العاده وخيمي توي بيمارستان داشت.ولي با اراده حق زنده موند تا يادگاري از اين انفجار باشه.واقعا روا بود كه چنين واقعه اي رو اينجور بايكوت خبري كنن؟
علي عرب فيروزجائي
89/3/5
+
گفتي که بلا بلا بلا ، گفتم چشم ،از روز الست با رضا گفتم چشم
من آمده ام تا به ولايت برسم،گفتي انا من شروطها گفتم چشم
علي عرب فيروزجائي
89/3/4
اويس.
89/3/2